تهی چشم. [ ت َ / ت ِ / ت ُ چ َ / چ ِ ] ( ص مرکب ) کنایه از نابینا و بی بصر. ( آنندراج ) : چه می دانند قدر روی نیکو را تهی چشمان نباشد جز گرانی بهره از یوسف ترازو را.صائب ( از آنندراج ).|| بخیل و حریص و آزمند و طمعکار. ( ناظم الاطباء ).
معنی کلمه تهی چشم در فرهنگ فارسی
کنایه از نابینا و بی بصر
جملاتی از کاربرد کلمه تهی چشم
با عین عطات یم تهی چشم چون چشمه میم پهلوی یم
با تهی چشمان ندارد اضطراب عشق کار از پریدن حلقه چشم رکاب آسوده است
اگر چون نرگس نادیده بر کف جام زر داری همان بر خرده گل از تهی چشمی نظر داری