تهی چشم

معنی کلمه تهی چشم در لغت نامه دهخدا

تهی چشم. [ ت َ / ت ِ / ت ُ چ َ / چ ِ ] ( ص مرکب ) کنایه از نابینا و بی بصر. ( آنندراج ) :
چه می دانند قدر روی نیکو را تهی چشمان
نباشد جز گرانی بهره از یوسف ترازو را.صائب ( از آنندراج ).|| بخیل و حریص و آزمند و طمعکار. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه تهی چشم در فرهنگ فارسی

کنایه از نابینا و بی بصر

جملاتی از کاربرد کلمه تهی چشم

با عین عطات یم تهی چشم چون چشمه میم پهلوی یم
با تهی چشمان ندارد اضطراب عشق کار از پریدن حلقه چشم رکاب آسوده است
اگر چون نرگس نادیده بر کف جام زر داری همان بر خرده گل از تهی چشمی نظر داری
هرکس فتد تهی چشم در فکر دیگران نیست پروای تشنه جانان چاه دفن ندارد
سیری زخاک نیست تهی چشم حرص را در کاسه های خالی فغفور می نگر
از زر و گوهر تهی چشمان نمی گردند سیر نقش، جوی خشک باشد در عقیق آبدار
از تهی چشمی ما رزق پراکنده شده است دانه در دام محال است پریشان نشود
از بصیرت خبری نیست تهی چشمان را سنگ و گوهر به ترازوی جهان هر دو یکی است
هر که چون جام درین بزم تهی چشم افتاد چشم پیوسته به دست دگرانش باشد
از تهی چشمان حضور دل به غارت می رود گوشه گیر عافیت با چشم روزن دشمن است