ته کردن

معنی کلمه ته کردن در لغت نامه دهخدا

ته کردن. [ ت َه ْ ک َ دَ] ( مص مرکب ) تا کردن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).
- ته کردن رخت و قماش ؛ تاکردن آن :
صبا را شرم می آید به روی گل نگه کردن
که رخت غنچه را وا کرد و نتوانست ته کردن.؟ ( از بهار عجم و آنندراج ).- ته کردن زانو ؛ به ادب نشستن چنانکه در نماز می نشینند. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). رجوع به ته و تا و دیگر ترکیبهای این دو شود.

معنی کلمه ته کردن در فرهنگ فارسی

تا کردن

جملاتی از کاربرد کلمه ته کردن

حلقه عجیب وقتی ایجاد می‌شود که انتهای حلقه به ابتدای حلقه می‌رسد به طوری که با سر و ته کردن تصویر همان شکل دیده شود.