ته جام

معنی کلمه ته جام در لغت نامه دهخدا

ته جام. [ ت َه ْ ] ( اِ مرکب ) باقیمانده شراب در جام. ( ناظم الاطباء ). ته پیاله. رجوع به ته و ترکیبهای آن شود.

معنی کلمه ته جام در فرهنگ فارسی

باقیمانده شراب در جام ته پیاله

جملاتی از کاربرد کلمه ته جام

نصیب دیگران هر لحظه رطل خنده لبریز است ته جام تبسم نوبت ما نم نمی‌گیرد
می کشی درد ته جام کسی است بیخودی بویی ز پیغام کسی است
در چنان بزم که مستان سحر می نوشند صاف خورشید بود درد ته جام صبوح
چشم عیش صافی از ایام در پیری مدار نیست غیر از درد کلفت در ته جام حیات
ساقی چو فیض اوست همه صرف او کنیم این جرعه ای که در ته جام تکلم است
چو بدوستان خوری می بزکات صحبت افشان بسمودات شعرم ته جام دوستگانی
گر نخواهی گل سبو گردی صاف کن دل بدردی ته جام