معنی کلمه تنگ عیشی در لغت نامه دهخدا
ز تنگ عیشی بی تاب و توش گشته چو مور
ز ناتوانی بی دست و پای مانده چو مار.مختاری.به تنگ عیشی من غنچه خنده ها دارد
کنم صبوح به ته جرعه ای که ماند از دوش.دانش ( از آنندراج ).برای چیست دگر تنگ عیشی مرغان
که غنچه کرده چو گلبن فراخ دامانی ؟سلیم ( ایضاً ).رجوع به تنگ و دیگر ترکیبهای آن شود.