تنگ عیشی

معنی کلمه تنگ عیشی در لغت نامه دهخدا

تنگ عیشی. [ ت َ ع َ / ع ِ ] ( حامص مرکب ) افلاس و بی چیزی.تنگدستی. تهیدستی. دست تنگی. عسرت معاش :
ز تنگ عیشی بی تاب و توش گشته چو مور
ز ناتوانی بی دست و پای مانده چو مار.مختاری.به تنگ عیشی من غنچه خنده ها دارد
کنم صبوح به ته جرعه ای که ماند از دوش.دانش ( از آنندراج ).برای چیست دگر تنگ عیشی مرغان
که غنچه کرده چو گلبن فراخ دامانی ؟سلیم ( ایضاً ).رجوع به تنگ و دیگر ترکیبهای آن شود.

معنی کلمه تنگ عیشی در فرهنگ فارسی

افلاس و بی چیزی . تنگدستی .

جملاتی از کاربرد کلمه تنگ عیشی

برای چیست دگر تنگ عیشی مرغان؟ که غنچه کرد چو گلچین فراخ، دامان را
صائب به تنگ عیشی ما نیست میکشی چون لاله اختصار به یک جام کرده ایم
زین تنگدلی و تنگ عیشی که مراست ضعف دل و تنگی نفس صعبتر است
ز تنگ عیشی چو گل تنگ دلی دارم که خنده گر کنم از ضعف می شوم به دو نیم
ز تنگ عیشی بر ذروهاش برده همای ز استخوان مسافر ذخیرهای گران