تنگ راه
جملاتی از کاربرد کلمه تنگ راه
ز دربندشان برد نزدیک شاه چو دیدند کهسار و آن تنگ راه
در دهن از تنگی او پسته تنگ راه دل آن تنگ شکر بسته تنگ
ز تنگی کجا راه بد بر سپاه فراوان بمردند زان تنگ راه
بدو گفت رهبر که گر زین سپاه کند بانگ یک تن درین تنگ راه
بیابان چنان شد ز هر دو سپاه که بر مور و بر پشه شد تنگ راه
بدان بیشه در جای نخچیرگاه به پیش اندر آمد یکی تنگ راه
عشق است فراخ و سینهای تنگ راهی ست دراز و مرکبی لنگ
دو منزل ز پس رفت هیتال شاه ز بس کشته و خسته بد تنگ راه
مرد در این تنگ راه ره نبرد گر نه خرد را دلیل و یار کند
بناچار بستم لب ای دادرس بخود ساختم تنگ راه نفس