تنک مایه. [ ت َ ن ُ / ت ُ ن ُ ی َ / ی ِ ] ( ص مرکب ) که سرمایه مالی یا علمی او کم است. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) : نه درخورد سرمایه کردی کرم تنک مایه بودی از آن لاجرم.( بوستان ).وگر تنگدستی تنک مایه ای سعادت بلندش کند پایه ای.( بوستان ).رجوع به تنک و دیگر ترکیبهای آن شود.
معنی کلمه تنک مایه در فرهنگ فارسی
که سرمایه مالی یا علمی او کم است .
جملاتی از کاربرد کلمه تنک مایه
بی منت این ابر تنک مایه فصیحی بید چمن ما گل خورشید ثمر داد
تا ساحل پیمانه رسیدیم و نشستیم این آب تنک مایه، گذر هیچ ندارد
زنقصان نیست پروا مایه داران مروت را تنک مایه است هر کس از زیان بر خویش می پیچد
عشق آمده در میدان با او سپهی انبوه ای عقل تنک مایه زین خیل وحشم بگریز
من تنک مایه ام و پیر مغان مستغنی وای اگر خرقهٔ سالوس نگیرد به گرو
همتی را که به روشن گهری مشهورست چون گدایان تنک مایه به یک نان مفروش
مغز سر من نیست تنک مایه سودا در دیده من جوش بهارست خزان را
لجه دست تو زده موج عتاب کای تنک مایه ز خود شرم بدار
تا تنک مایه به دریوزه خودآرا نشود نرخ پیرایه گفتار گران می بایست