تمییز کردن

معنی کلمه تمییز کردن در لغت نامه دهخدا

تمییز کردن. [ ت َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) تمیز کردن. ( فرهنگ فارسی معین ). بازشناختن. تمیز دادن. تمییز دادن. || پاکیزه ساختن. نظیف کردن. پاک کردن :
تا میان هزیمت و نصرت
تیغ چون گندنا کند تمییز
از تف تیغ فتنه باد تهی
دشمنت را دماغ چون گشنیز.انوری.رجوع به تمیز و تمییز و ترکیبهای این دو شود.

معنی کلمه تمییز کردن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - تمیز دادن . ۲ - نظیف کردن ( جا و مکانی ) پاکیزه ساختن .

جملاتی از کاربرد کلمه تمییز کردن

علت اصلی کوچ مردم این قصبه به بالاتر که روستای کفشکنان باشد گذشتن خط لوله اصلی گاز بود که صدای مهیبی هنگام تمییز کردن لوله ایجاد می‌کرد و باعث وحشت کودکان می‌شد.
هوس چبود؟ ز غم پرهیز کردن وفا را از جفا تمییز کردن
صفحه کلید‌های قیچی به نسبت گران قیمت هستند. و تمییز کردن آن‌ها نیز مشکل است. اما کمتر احتمال دارد که چیزی بین کلید‌ها گیر کند.