2- از آيات تحدى بر مى آيد كه محور تحدى خود قرآن است ، نه عبد؛ خصوصا كه عدهاى رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) را متهم مى كردند كه اين قرآن افسانه هاىپيشينيان است كه در هر بامداد و شامگاه بر پيامبر (صلى الله عليه وآله ) املاء مى شودو او نيز براى مردم مى خواند: (وقالوا اساطير الاولين اكتتبها فهى تملى عليه بكرهواصيلا) (1082) پس با وجود طرح چنين اتهامى نمى شود گفت : اگر شما درحقانيت قرآن شك داريد فردى امى پيدا كنيد كه مانند اين پيامبر سوره اى بياورد.
او بـراى رسـيـدن بـه ايـن مقصد، همه روز از ديگران بهره گيرى ميكند (و اين كلمات هرصبح و شام بر او املا ميشود)! (فهى تملى عليه بكرة و اصيلا ).
و قالوا أ سطير الا ولين اكتتبها فهى تملى عليه بكرة و أ صيلا(5)
كلمه (املاء) به معناى القاى كلام است به مخاطب به عين لفظ، تا آن را حفظ و از بركند، و يا براى نويسنده ، تا آن را بنويسد، و مراد از املاء در آيه شريفه معناىاول است ، چون از سياق (اكتتبها فهى تملى عليه ) اين معنا بهتر استفاده مى شود،زيرا كه اكتتاب با يكبار نوشتن حاصل مى شود، ولى ظاهر املاء القاى تدريجى و مستمراست ، پس به نظر كفار قرآن مجموعه نوشته اى بوده نزد آن حضرت ، كه ديگران پشتسر هم برايش مى خوانده اند، و او حفظ مى شده و براى مردم مى خوانده .
پس آيه شريفه تماميش كلام كفار است ، نه اينكه بهقول بعضى از مفسرين : جمله (اكتتبها فهى تملى عليه ) تا آخر آن به عنوان پرسشانكارى خدا از اساطير الاولين باشد و قبل از آن از كفار، چون اين معنا با سياق درست درنمى آيد.
و قالوا اساطير الاولين اكتتبها فهى تملى عليه بكرة و اصيلا
O كفّار به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله تهمت مى زدند كه قرآن را نزد كسى فراگرفته است : (فهى تملى عليه )(21) قرآن به آنان پاسخ مى دهد كه منشاءاين كتاب ، علم الهى است ، نه املاى ديگران ، گاهى نيز مى گفتند: قرآن از خود اوست ،لكن ديگران به او كمك كرده اند. (اعانه عليه قومٌ اخرون )(22) اين آيه پاسخهمه ى آن تهمت هاست .