تمانع

معنی کلمه تمانع در لغت نامه دهخدا

تمانع. [ ت َ ن ُ ] ( ع مص ) دست کشیدن فارسان در کارزار از یکدیگر. ( ناظم الاطباء ). || امتناع. || تحامی. ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه تمانع در فرهنگ فارسی

دست کشیدن فارسان در کارزار از یکدیگر .

جملاتی از کاربرد کلمه تمانع

آيـه بـعـد بـه يـكى از دلائل توحيد، اشاره مى كند كه در لسان دانشمندان و فلاسفه بهعنوان (دليل تمانع ) معروف شده است ، مى گويد:

همچنان كه مقتضاى ظواهر كتاب و سنت همين است ، الا اينكه نظامى كه حاكم در آخرت استغير از نظامى است كه در دنيا حاكم است ، چون آخرت دار اءبديت و بقا است ، و دنيا دارزوال و فنا است ، و به همين جهت انسان در بهشت مى خورد، و مى نوشد و نكاح مى كند ولذت شهوانى مى برد، ولى در آنجا دچار عوارضى كه در دنيا بر او وارد مى شد نمى گردد و همچنين انسان دوزخى در آخرت بين آتش مى سوزد، و سوزش آتش را مى چشد و ازخوردنيها و نوشيدنيها و مسكن و همنشين دوزخيش شكنجه مى بيند، ولى آثار سوختن دنيائى را ندارد، (نه ذغال مى شود و نه خاكستر و نه مى ميرد) و همچنين در آخرت عمرى ابدى وبى پايان دارد، ولى آثار طول عمر دنيائى ازقبيل كهولت و پيرى و سال خوردگى را ندارد، و همچنين ساير شؤ ون حياتى دنيائى رادارد ولى آثار دنيائى آن را ندارد، و اين نيست مگر به خاطر اينكه عوارض و لوازم نامبرده از لوازم نظام دنيوى است ، نه از لوازم مطلق نظام (چه دنيائى و چه آخرتى ) پس دنيا دار تزاحم و تمانع است ، ولى آخرت چنين نيست (پس مى شود پهناى آسمانها و زمين را بهشت اشغال كرده باشد، و در عين حال جهنم نيز آن را اشغال كند).

حاصل برهان قرآنى تمانع چنين است كه تعدد خدايان مايه فساد نظام آسمانها و زمين است؛ ليكن در سلسله به هم پيوسته آفريده هاى خداى سبحان هيچ گونه تفاوت وگسيختگى نيست ؛ در نظام آفرينش هر موجودى در مكان يا مكانت خاص خود قرار دارد و هيچحلقه اى از اين سلسله سرگردان نيست تا بر اثر فوت آن ، پيوستگى سلسله نيزفوت شود و از اين رو هر چه بيننده در پى يافتن فطور و شكافى در نظام متقن آفرينشپيش رود خسته و درمانده بر مى گردد.

چون چنين شبهه اى براى بعضى مطرح بوده و توان دفع آن را نداشتند، برهان تمانع را به برهان توارد علل ، يعنى استحاله توارد دو علت مستقل بر معلول واحد ارجاع داده ، آيه مزبور را بر اساس آن تفسير مى كنند و برهانتمانع فلسفى و كلامى را توجيه مى كنند؛ ليكن با تدبر در برخى آيات ديگر كه همين مطلب تمانع را به صورت تمثيل بيان مى كند معناى آيه سوره انبياء روشن مى شود و برهان تمانع بدون ارجاع به برهان توارد علل متعدد بر معلول واحد، تماميت خود را باز مى يابد و از هر نقد موهوم يا متوهمى آزاد مىشود .

اشـتـبـاه نـشـود، ايـن دو بـيـان گـر چـه از پـاره اى جـهـات شـبـيـهـنـد ولى اشـاره بـه دودليـل مـخـتـلف مى كنند كه يكى بازگشت به (فساد نظم جهان ) بر اثر تعدد خداياناست ، و ديگرى قطع نظر از نظم جهان از وجود تمانع و تنازع در ميان خدايان متعدد سخنمى گويد (در ذيل آيه 22 سوره انبياء نيز در اين زمينه به خواست خدا سخن خواهيم گفت ).
به هر حال طبيعى است كه هر صاحب قدرتى مى خواهد قدرت خود را كاملتر و قلمرو حكومتخويش را بيشتر كند و اگر راستى خدايانى وجود داشت اين تنازع و تمانع بر سر قدرتو گسترش حكومت در ميان آنها در مى گرفت .

در ايـنـجـا سؤ الى مطرح است كه پاسخ آن را از توضيحات گذشته مى توان دريافت ،سـؤ ال اين است : تعدد خدايان در صورتى منشا فساد در جهان مى شود كه آنها به مبارزهبا يكديگر برخيزند، اما اگر قبول كنيم آنها افرادى حكيم و آگاهند، حتما با كمك هم جهانرا اداره مـى كـنـنـد. پاسخ اين سؤ ال چندان پيچيده نيست ، حكيم بودن آنها، تعدد آنها را ازبـيـن نـمـى بـرد، هـنـگـامـى كـه بـگوئيم آنها متعددند، مفهومش اين است كه از هر نظر يكى نـيـستند، چرا كه اگر از تمام جهات يكى بودند، يك خدا مى شدند، بنابراين هر جا تعدداسـت حـتـمـا تـفـاوتـهـا و اخـتـلافـاتـى وجـود دارد، كـه خـواه نـاخـواه در اراده وعـمـل اثـر مـى گـذارد و جـهـان هـسـتى را به هرج و مرج و فساد مى كشاند. (دقت كنيد). اين برهان تمانع را به صورت هاى ديگرى نيز بيان كرده اند كه از حوصله بحث ما بيرون است و آنچه در بالا گفتيم بهترين طرز بيان آن است .

قرآن مى فرمايد لو كان فيهما الهة الا اللّه لفسدتا(497). اگر در آسمان و زمين خدايانى جز (اللّه ) بود فاسد مى شدند و جهان بر هم مى ريخت . اين دليل و برهانى كه براى توحيد و يگانگى خداوند آمده ، در عين سادگى و روشنى يكى از براهين دقيق فلسفى است . و دانشمندان از آن به عنوان (برهان تمانع ) ياد مى كنند.