تمام عیاری

معنی کلمه تمام عیاری در لغت نامه دهخدا

تمام عیاری. [ ت َ ع َ / ع ِ ] ( حامص مرکب ) بارنداشتن مسکوک. کامل عیاری. خل-وص مسکوک غش آن کم و در حکم هیچ باشد. رجوع به تذکرة الملوک چ دبیرسیاقی ص 66 شود.

معنی کلمه تمام عیاری در فرهنگ فارسی

بار نداشتن مسکوک . کامل عیاری .

جملاتی از کاربرد کلمه تمام عیاری

نقد خود اینجا تمام کن، که بسوزی بر سر آن آتش، ار تمام عیاری
شناخته شده‌ترین کار فو، مرگ تصادفی یک آنارشیست، اولین بار در ۱۹۷۰ اجرا شد و بعدها در ۴۰ کشور به صحنه رفت. داستان تلخ و واقعی کارگر راه‌آهنی که به جرم بمب‌گذاری دستگیر شد و در بازداشت (در حالی که هیچ ربطی به بمب‌گذاران واقعی نداشت) جان سپرد. اما این داستان تلخ در دستان فوی بازیگر/ نویسنده و کارگردان به کمدی تمام عیاری تبدیل شده بود که شیوه‌های پلیس و فساد را افشا می‌کرد.