تلوسه

معنی کلمه تلوسه در لغت نامه دهخدا

تلوسه. [ ت َل ْ وَ س َ / س ِ ] ( اِ ) مخفف تلواسه است که اضطراب و بیقراری و اندوه باشد. ( برهان ) ( آنندراج ) ( از انجمن آرا ) ( از غیاث اللغات ) ( از ناظم الاطباء )( از فرهنگ جهانگیری ) ( از فرهنگ رشیدی ) :
کامم از تلوسه مرگ لبالب تلخ است
شربت آب ز هر دیده ببارید مرا.امیرخسرو( از فرهنگ جهانگیری ).اما در غیر شعر خسرودر کلام قدما دیده نشد. ( فرهنگ رشیدی ).
تلوسه. [ ت ُ / ت َ س َ / س ِ ] ( اِ ) غلاف کارد و شمشیر و امثال آن را گویند. ( برهان ) ( آنندراج ) ( از فرهنگ جهانگیری ) ( فرهنگ رشیدی ) ( از شرفنامه منیری ). غلاف. ( انجمن آرا ) :
خیال غمزه ات ازبسکه در دلم بخلید
دلم تلوسه شمشیر آبدار تو گشت.شجاعی ( از فرهنگ جهانگیری ).
تلوسه. [ ت َ ل َ / لُو س َ / س ِ] ( اِ ) غلاف خوشه خرما و غلاف دانه خرما را گویند. ( برهان ) ( آنندراج ) ( از شرفنامه منیری ) ( ناظم الاطباء ). || تیشه درودگری را هم گفته اند. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). تیشه درودگری را نیز در برهان بیان کرده و در فرهنگ ندیدم. ( انجمن آرا ).

معنی کلمه تلوسه در فرهنگ عمید

= تاسه
غلاف کارد و شمشیر.

جملاتی از کاربرد کلمه تلوسه

علاوه بر تجربیات فراوان دوناتلو در مجسمه‌سازی با سنگ مرمر، او با برنز نیز آثار شاخص زیادی خلق کرد. در این خصوص بسیاری او را به عنوان یک مجسمه‌ساز بزرگ برنز کار می‌شناسند. از آثار برنز اولیه دوناتلو می‌توان به تندیسی از تلوسه که در حدود سال ۱۴۲۳ در اندازه واقعی برای طاقچه کلیسا خلق شده، اگرچه در این تندیس، ردایی اندام فیگور را کاملاً پوشانده، اما تمام تناسبات دقیق اندام انسان کاملاً مشهود است.