تفاخرکنان. [ ت َ خ ُ ک ُ ]( ق مرکب ) در حال نازیدن و مباهات کردن : .... به زور سرپنجه شیرگیر از بیخ برکندی و تفاخرکنان گفتی. ( گلستان ).و رجوع به تفاخر و فخر شود. || فخرکننده.نازان : تفاخرکنان هر یکی در فنی به فرهنگ خود عالمی هرتنی.نظامی.
معنی کلمه تفاخر کنان در فرهنگ فارسی
در حال نازیدن و مباهات کردن
جملاتی از کاربرد کلمه تفاخر کنان
به شغل خود، آن گبر مشغول بود تفاخر کنان، نغمه ای می سرود