تغمر

تغمر

معنی کلمه تغمر در لغت نامه دهخدا

تغمر. [ ت َ غ َم ْ م ُ ] ( ع مص ) آب اندک خوردن. ( زوزنی ).بکاسه خرد آب خوردن یا کمتر از سیری آن خوردن. یقال : تغمر البعیر؛ ای لم یرو؛ یعنی سیراب نشد. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || رنگ کردن به زعفران. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). غمره بر روی مالیدن زن جهت صفای رنگ. || گیاه غمیر چریدن ستور. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
تغمر. [ ] ( اِخ ) از قلاع محکم نخجوان بود و رجوع به نزهة القلوب ج 3 ص 89 شود.

معنی کلمه تغمر در فرهنگ فارسی

از قلاع محکم نخجوان بود

معنی کلمه تغمر در دانشنامه عمومی

تغمر یک روستا در ایران است که در دهستان خوارتوران شهرستان شاهرود واقع شده است. تغمر ۲۷ نفر جمعیت دارد.