تظنن

معنی کلمه تظنن در لغت نامه دهخدا

تظنن. [ ت َ ظَن ْ ن ُ ] ( ع مص ) گمان بردن. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به تظنی شود.

جملاتی از کاربرد کلمه تظنن

لذا در روايـات دسـتـور داده شـده كـه اعـمـال بـرادرت را بـر نـيـكـوتـريـن وجـه مـمـكـن حمل كن ، تا دليلى برخلاف آن قائم شود، و هرگز نسبت به سخنى كه از برادر مسلمانت صـادر شـده گـمـان بـد مـبـر، مـادام كـه مـى تـوانـى مـحمل نيكى براى آن بيابى ، قال اءميرالمؤ منين (عليه السلام ): ضع امر اخيك على احسنهحـتـى يـاتـيـك مـا يـقلبك منه . و لا تظنن بكلمة خرجت من اخيك سوء و انت تجدلها فى الخيرمحملا.