ترشش. [ ت َ رَش ْ ش ُ ] ( ع مص ) ورچکیدن و آنچه بدان ماند. ( تاج المصادر بیهقی ). چکیدن آب و مانند آن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). ترشش آب و خون بر چیزی ؛ تفرق آن. ( از اقرب الموارد ). چکیدن و جاری شدن آب. ( از المنجد ). برچکیدن آب یا گل تر یا مثل آن. ( آنندراج ).
جملاتی از کاربرد کلمه ترشش
ذوق روی ترشش بین که ز صد قند گذشت گفت بس چند بود گفتمش از چند گذشت