تراوید
جملاتی از کاربرد کلمه تراوید
یعنی نجس است چون تراوید از تو تا در تو نهانست حیاتت با اوست
می تراوید از چشم ترم اندک اندک هر کجا در جگر سوخته آزاری بود
چو خوناب جگ ر در دل نگنجید ز لب زهر و ز مژگان خون تراوید
از دیدة رکاب تراوید خون درد در طرّة عنان ز شکن چین به چین فتاد
به نوعی کیکیی داده جوابش که معشوقی تراوید از عتابش
کشیدم جام گردید از فروغ می روانم صاف صفا بیرون تراوید از رخم میخانه روشن شد
نخست از دیده خسرو خون تراوید بس آزار جگر بیرون تراوید
ز حرف کژ زبان تو تراوید زبان باید به قصد جانت ببرید