تراسه

معنی کلمه تراسه در لغت نامه دهخدا

( تراسة ) تراسة. [ ت ِ س َ ] ( ع اِ ) سپرسازی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( المنجد ).

جملاتی از کاربرد کلمه تراسه

تمام خانه‌ها دارای امکانات بهداشتی و ذخایر آب مناسب بودند. مساکن ارزانتر به شیوهٔ تراسه بودند که به ساکنین این امکان را می‌داد تا از اتاق‌های بزرگتر و امنیت بیشتر برای اموالشان برخوردار باشند. قبل از اینکه این خانه‌ها به تعداد زیاد ساخته شوند، درو نمونه‌های اولیه را برای سکونت ، مورد نقد قرار گرفتن و بهتر شدن طرح خانه ساخت و در این مسیر متوجه شد که هندیان می‌توانند تا در آپارتمان‌های جدید ساکن شوند. فضای باز عمومی برای قشرها کم درآمد در نظر گرفته شد. اجارهٔ خانه‌ها جوری تنظیم شده بود که ۱۰/۱ درآمد یک مرد را به خود اختصاص ندهد. از وقتی که نگهداری حیوانات مثل بوفالو و گاو منجر به گسترش بیماری‌های مسری شد، ورودشان به این خانه‌ها ممنوع گردید.