[ویکی الکتاب] معنی لَا تَخُونُواْ: خیانت نکنید (کلمه خیانت و کلمه نفاق هر دو به یک معنا است ، با این تفاوت که خیانت را در خصوص نفاق و دورویی به کار میبرند که در مورد عهد و امانت باشد ، و نفاق را در خصوص خیانتی به کار میبرند که در مورد دین بورزند البته گاهی به جای یکدیگر نیز به کار می ... ریشه کلمه: خون (۱۶ بار) «تَخُونُوا» در اصل «لاتَخُونُوا» است که «لا» به قرینه جمله سابق حذف گردیده است. «خِیانَت» در اصل، به معنای خودداری از پرداخت حقی است که انسان پرداختن آن را تعهد کرده و آن ضد «امانت» است.
جملاتی از کاربرد کلمه تخونوا
سپس مى گويد در (امانات خود نيز خيانت نكنيد) (و لا تخونوا اماناتكم ).
پس معلوم شد منظور از اينكه فرمود: (و تخونوا اماناتكم و انتم تعلمون ) - و خداداناتر است - اين است كه در ضمن خيانت به خدا ورسول به امانتهاى خود خيانت مى كنيد با اينكه مى دانيد كه امانتهاى خدا ورسول امانتهاى خود شما است ، كه در آن خيانت مى كنيد، و كدامعاقل است كه به خيانت به خود اقدام نموده و خرابيهايى به بار آورد كه مى داندضررش جز به خودش عايد نمى شود.
و جمله و (تخونوا اماناتكم ) جايز است كه مجزوم و معطوف بر (تخونوا) ى سابقباشد، در اين صورت معنايش و (لا تخونوا اماناتكم ): (به امانتهاى خود خيانتمكنيد) مى باشد. و نيز جايز است كه منصوب به (آن ) مقدر باشد و تقدير آن (وآن تخونوا اماناتكم ) است ؛ مويد وجه دوم جمله (و انتم تعلمون ) مى باشد كه بعداز آن ذكر شده است ؛ چون اگر نكته اى در كار نمى بود و تقدير كلام (و لا تخونوا)مى شد، ذكر (و انتم تعلمون ) بى فايده به نظر مى رسيد، براى اينكه هر چند خيانتدر صورتى متعلق نهى تحريمى مى شود كه براى مكلف معلوم باشد، و در صورتجهل به آن و جهل به حكم حرمت متعلق نهى قرار نمى گيرد، و ليكن علم ، از شرايط عامههر تكليف است ، كه بدون آن هيچ تكليف مولوى منجز نمى شود، و با اينحال هيچ احتياجى به ذكر و (انتم تعلمون ) و تقييد نهى از خيانت را به علم به نظرنمى رسد، پس بطور مسلم نكته اى در كار است .
در نخستين آيه خداوند روى سخن را به مؤ منان كرده و مى گويد (اى كسانى كه ايمانآورده ايد به خدا و پيامبر خيانت نكنيد) (يا ايها الذين آمنوا لا تخونوا الله والرسول ).
معناى : (و تخونوا اماناتكم و انتم تعلمون ) در آيه شريفه كه از خيانت به خداورسول (ص ) نهى مى كند
ياءيها الذين ءامنوا لا تخونوا الله و الرسول و تخونوا اءمنتكم و اءنتم تعلمون (27)
و در الدر المنثور در ذيل آيه (يا ايها الذين امنوا لا تخونوا الله والرسول ) گفته : ابن جرير و ابن منذر و ابو الشيخ از جابربن عبد الله (رضى اللهعنه ) روايت كرده اند كه گفت : ابو سفيان از مكه بيرون شد،جبرئيل به رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) خبر داد كه ابو سفيان در فلان مكان است ،بيرون شويد تا راه را بر او بگيريد، و تصميم خود را از بيگانگان پنهان بداريد،مردى از منافقين نامه اى به ابو سفيان فرستاد، و به او گزارش داد كه محمد (صلىالله عليه و آله ) قصد شما را كرده مواظب خود باشيد، خداى تعالى در اين باره آيه(تخونوا الله و الرسول ...) را نازل كرد.
اين استظهار مويد آن روايتى است كه در شاننزول آيه مورد بحث وارد شده كه ابو سفيان بامال التجاره بسيارى از مكه بيرون آمد و جبرئيل جريان را بهرسول خدا (صلى الله عليه و آله ) خبر داد و سفارش كرد كه با نفرات خود بر سر راهابو سفيان رفته تصميم خود را نزد كسى اظهار نكند، يكى از مسلمين از جريان خبردار شدهو نامه اى به ابى سفيان نوشت و او را از تصميم آن حضرت خبردار كرد، در اين باره آيهنازل شد كه : (يا ايها الذين امنوا لا تخونوا الله والرسول و تخونوا اماناتكم و انتم تعلمون )، البته در شاننزول اين آيه احاديث ديگرى نيز وارد شده كه بزودى در بحث روايتى خواهد آمد - ان شاءالله -.
قرآن كريم هم از نزاهت منطقه بهشت و قلمرو خلد از آسيب عصيان سخن گفت : لا لغو فيهاولا تاثيم (735) و هم از طهارت بهشتيان و ساكنان حرم خلد از آفت گناه:ونزعنا ما فى صدورهم من غل (736)؛ يعنى هر گونهغل و خيانتى از دل بهشتى به دور است ؛ خواهغل و خيانت نسبت به احكام الهى و خواه نسبت به سنت نبوى و خواه نسبت به حقوق و حظوظ ديگران ؛ يعنى آنچه به عنوان خيانت خدا و پيامبر و خيانت امانت هاى مردم مطرح است :ياايها الذين امنوا لاتخرنوا الله والرسول و تخونوا اماناتكم (737) به طور كلى ازدل هاى مردم بهشت زدوده شده است . بنابر اين ، نمى توان گفت بهشت آدم همان جنت خلد بودو عصيان وى را به معناى ظاهرى حمل كرد و منطقه بهشت را جاى گناه دانست و خصوصيت طهارت آن قلمرو را نپذيرفت و تفاوت آن را به ساكنان بهشت داد، نه به مسكن . (738)
آيات (27) و (28) : ياءيها الذين ءامنوا لا تخونوا الله و الرسول و تخونوا اءمنتكم و اءنتم تعلمون...