تخطر

معنی کلمه تخطر در لغت نامه دهخدا

تخطر. [ ت َ خ َطْ طُ ] ( ع مص ) گذشتن و تجاوز کردن از چیزی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). تخطره شر فلان ؛ یعنی گذشت از شر او. چنین است در نسخ وصحیح تخطراه است چنانکه در گفته عدی بن زید آمده :
و بعینیک کل ذاک تخطرا-
ک و تمضیک نبلهم فی النبال.
گفته اند: تخطراک و تخطاک به یک معنی است و ابوسعیدصورت دوم یعنی تخطاک را روایت کرده و تخطراک را رد کرده است و دیگری گفته : تخطرانی شر فلان و تخطانی ؛ یعنی شر او از من گذشت. ( از تاج العروس ج 3 ص 185 ). تخطر؛ از خطر گذشتن. گویند: تخطر شر فلان ؛ یعنی از شر اوگذشت. و در بعضی از نسخ بصورت تخطری آمده است. ( از شرح قاموس ترکی ). و رجوع به اقرب الموارد و المنجد شود.

جملاتی از کاربرد کلمه تخطر

من ذكر ا لله فى السوق مخلصا عند غفلة الناس و شغلهم بما فيه ، كتب الله له الفحسنة و غفرالله له يوم القيامة مغفرة لم تخطر على قلب بشر
ثم تاءويل مد عنقك فى الركوع تخطر فى نفسك امنت بك و لو ضربت عنقى ثمتاءويل رفع راءسك من الركوع اذا قلت ، (سمع الله لمن حمده ) الذى اخرجنى من العدمالى الوجود
فى تاءويل السجدة الاولى ان تخطر فى نفسك و انت ساجد: منها خلقتنى ورفعراءسك تخطر بقلبك و منها اخر اخرجتنى والسجدة الثانية و فيها تعيدنى و رفع راءسكتهطر بقلبك و منها تخرجنى تارة اخرى