معنی کلمه تحویف در لغت نامه دهخدا تحویف. [ ت َح ْ ] ( ع مص ) گردانیدن چیزی را بر کناره. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بر حافة [ گاو خرمن کوبی که بر کناره باشد ] قراردادن چیزی را. ( از قطر المحیط ) ( از اقرب الموارد ). || تحویف وسمی مکان را؛ گرد گرفتن علف وسمی جای را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ). || تغییر دادن چنانکه آمده است : و سلط علیهم طاعون یُحَوّف القلوب ؛ ای یغیرهاعن التوکل و یدعوها الی الهرب منه. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). و یروی یَحوف کیقول. ( منتهی الارب ).