معنی کلمه تجرم در لغت نامه دهخدا
دمن تجرم بعد عهد انیسها
حجج خلون حلالها و حرامها.لبید ( از اقرب الموارد ).|| گذشتن شب و تمام گردیدن و کذلک : تجرم النهار و غیره. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). تمام شدن و گذشتن شب. ( آنندراج ). گذشتن شب و تمام گردیدن. ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ). || گناه کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || کسی را جرمی نهادن. ( تاج المصادر بیهقی ). دعوی گناه کردن بر کسی که نکرده است. ( از قطر المحیط ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || خرمای ریخته را برچیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).