تجاویف

معنی کلمه تجاویف در لغت نامه دهخدا

تجاویف. [ ت َ ] ( ع اِ ) تقاعیر. ( قطر المحیط ). جمع تجویف. ( ناظم الاطباء ). || کاواکها و مغازه ها و جوفها. ( ناظم الاطباء ). || تجاویف انف ؛ سوراخهای بینی. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه تجاویف در فرهنگ عمید

= تجویف

معنی کلمه تجاویف در فرهنگ فارسی

جمع تجویف
( اسم ) جمع تجویف ۱.- لاها . ۲- کاواکها مناره ها.۳- جوفها.

جملاتی از کاربرد کلمه تجاویف

ور تو را نور ازین چراغی نیست در تجاویف هر دماغی نیست
از تجاویف سینه ساخته اند تیغ کین را به جهد خویش قراب
تیزی که رازهای تجاویف جانور بانگ بلند او بفصاحت بیان کند
تجاویف نگینهایش ماند گوی خوبان را از آن هر صوت را دارد چو آبی در صدا موزون