تبیره زنان. [ ت َ رَ / رِ زَ ] ( نف مرکب ، ق مرکب ) در حال طبل زدن. در حال نواختن تبیره : تبیره زنان پیش بردند پیل برآمد یکی گرد چون کوه نیل.فردوسی.تبیره زنان از دو پرده سرای برفتند با پیل و با کرنای.فردوسی.تبیره زنان لشکر آراسته بدشت آمد و گرد شد خاسته.اسدی.تبیره زنان طبل بازی کنند ببانگ دهل زخمه سازی کنند.نظامی.
جملاتی از کاربرد کلمه تبیره زنان
تبیره زنان پیش پیلان به پای ز هر سو خروشیدن کره نای
تبیره زنان لشکر آراسته به دشت آمد و گرد شد خاسته
نه من جنگ را آمدم تازیان به پیلان و کوس و تبیره زنان
دمادم به لشکر گه آمد سپاه تبیره زنان برگرفتند راه
خروشی بر آمد ز ایران سپاه تبیره زنان برگرفتند راه
همان پیش پیلان تبیره زنان خروشان و جوشان و پیلان دمان
تبیره زنان نعره برداشتند همی پیل بر پیل بگذاشتند
تبیره زنان طبل بازی کنند به بانگ دهل زخمه سازی کنند
ز شادی همه شب تبیره زنان چنین تا برآمد خور از خاوران
نریمان ز پس با همه سروران تبیره زنان پیش و رامشگران