تبلیغ کردن

معنی کلمه تبلیغ کردن در لغت نامه دهخدا

تبلیغ کردن. [ ت َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) تبلیغ. خواندن کسی را بدینی و عقیدتی و مذهبی و مسلکی و روشی. کشاندن کسی براهی که تبلیغکننده قصد دارد. رجوع به تبلیغ شود.

معنی کلمه تبلیغ کردن در فرهنگ فارسی

تبلیغ خواندن کسی را به دینی و عقیدتی و مذهبی و مسلکی و روشی . کشاندن کسی براهی که تبلیغ کننده قصد دارد .

جملاتی از کاربرد کلمه تبلیغ کردن

وقتی چند تولیدکننده بزرگ محصولات یا خدمات مشابه، همگی تبلیغ می‌کنند، تبلیغ کردن مشتری جدیدی نخواهد آورد. اگرچه ممکن است تبلیغ نکردن، مشتری‌های فعلی را از دست ما بگیرد. با فرض پذیرش هجوم تبلیغاتی و اینکه با حفظ استراتژی‌های قدیمی تبلیغاتی، هزینه تبلیغات در مقایسه با نتایج آن، افزایش می‌یابد؛ بنابراین در بلند مدت هزینه‌های بازاریابی محتوا به مراتب کمتر از هزینه‌های تبلیغات خواهد داشت.بازاریابی محتوا نوعی متمایز کردن خود و برند شما در غالب ارائه راهکار و دستورالعمل کاربردی به مشتری وبازار هدف شما میباشد
شاه سجونگ با انتصاب افرادی از طبقات مختلف و پایین اجتماعی به عنوان کارمندان دولت تغییراتی اساسی در ساختار دولت به وجود آورد، با این حال او رویدادهای رسمی دولت را با توجه به اندیشه‌های کنفسیوس انجام می‌داد، همچنین مردم را به رفتار کردن بر اساس آیین کنفسیوس تشویق می‌کرد و چندین کتاب دربارهٔ اندیشه‌های کنفسیوس نشر کرد، در نتیجه آیین کنفسیوس به یک هنجار اجتماعی تبدیل شد. او در ابتدا او راهبان بودایی از تبلیغ کردن دینشان در پایتخت منع کرد و از قدرت و ثروت سران این دین به شدت کم کرد اما بعدها با ساختن معابد بودایی و پذیرش این دین کار خود را جبران کرد.