تبلغه

معنی کلمه تبلغه در لغت نامه دهخدا

( تبلغة ) تبلغة. [ت َ ل ِ غ َ ] ( ع اِ ) ج ، تبالغ. ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ) ( منتهی الارب ). تبلغ و تبلغة؛ رسنی کوچک است که به رسن دلو بندند، آب کشیدن را. ( اقرب الموارد ). رسنی که بدان رسن کلان را با رسن خرد دلو بندند. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). و رجوع به قطر المحیط شود.

جملاتی از کاربرد کلمه تبلغه

- عن حمران قال : سمعت ابا جعفرعليه السلاميقول :ان الكفار والمشركين يرون اهل التوحيد فى النّار فيقولون : ما نرىتوحيدكم اغنى شيئا و ما انتم و نحن الّا سواء،قال : فياءنف لهم الربّ عزّوجلّ فيقول للملائكة : اشفعوا فيشفعون لمن شاء اللّه ويقول للمؤ منين مثل ذلك حتى اذا لم يبق احد تبلغه الشفاعة ،قال تبارك و تعالى : انا ارحم الراحمين اخرجوا برحمتى فيخرجون كما يخرج الفراش ،قال : ثمّ قال ابوجعفرعليه السلام : ثمّ مدّت العمد و اعمدت عليهم و كان واللّهالخلود.(841)

حتى در روايات اسلامى اشاره روشنى به اين مساله شده كه علاوه بر ظاهر قرآن و آنچه توده مردم و دانشمندان از آن مى فهمند، باطن قرآن نيز اقيانوسى است كه بسيارى ازمسائلى كه فكر ما به آن نمى رسد در آن نهفته است ، اين بخش از قرآن ، علم خاص وپيچيده اى دارد كه در اختيار پيامبر و اوصياى راستين او است ، چنانكه در حديثى از امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم ما من امر يختلف فيه اثنان الا و لهاصل فى كتاب الله عز و جل و لكن لا تبلغه عقولالرجال : (تمام امورى كه حتى دو نفر در آن اختلاف دارند،اصل و ضابط هاى در قرآن دارد ولى عقل و دانش مردم به آن نمى رسد).