تاود

معنی کلمه تاود در لغت نامه دهخدا

( تآود ) تآود. [ وُ ] ( ع مص ) دشوار بودن کار بر کسی ، سنگین بودن کار بر او. ( اقرب الموارد ). تاوده الامر؛ به رنج آورد او را کار و گرانبار کرد. || کج و خمیده گردیدن. ( ناظم الاطباء ).
تأود. [ ت َ ءَوْ وُ ] ( ع مص ) کج و خمیده گردیدن. || به رنج آوردن. گرانبار کردن. ( منتهی الارب ) ( از قطر المحیط ) ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه تاود در فرهنگ فارسی

کج و خمیده گردیدن برنج آوردن ٠ گرانبار کردن ٠

جملاتی از کاربرد کلمه تاود

وَ ما أَمْرُنا إِلَّا واحِدَةٌ و نیست فرمان ما مگر یکی، یک سخن، یک بار، کَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ (۵۰) چون یکتا دیدن که نگریستن تاود.
لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا تا بیازماید شما را که کیست از شما نکوکارتر وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْغَفُورُ (۲) و اوست که تواند و تاود امّا می‌پوشد و میآمرزد.
فَکانَتْ سَراباً (۲۰) چنان که ازو کور آب تاود.