تاج بخشی

معنی کلمه تاج بخشی در لغت نامه دهخدا

تاجبخشی. [ ب َ ] ( حامص مرکب ) عمل تاج بخش ، اعطای سلطنت. || بزرگی. جلال. پادشاهی :
چو سر از تن برفت سرنکشد
نخوت تاجبخشی دستار.خاقانی.بنور تاجبخشی چون درخشست
بدین تایید نامش تاج بخشست.نظامی ( خسرو و شیرین ص 19 ).بفیض ابروی سیما درخشی
جهان را تازه کرد از تاجبخشی.نظامی.

معنی کلمه تاج بخشی در فرهنگ فارسی

۱ - عمل تاج بخش اعطای تاج . ۲ - بزرگی جلال پادشاهی .

جملاتی از کاربرد کلمه تاج بخشی

اگر تاج بخشی سر افرازدم تو بردار تا کس نیندازدم
تو تاج بخشی و من شهریار ملک سخن به دولت سرت از آفتاب دارم تاج
توئی تاج بخشی کز آن تاجدار سریر پدر را شدی یادگار
فریدون حشمتی در تاج بخشی سکندر رقعتی در کامرانی
تو آن تاج بخشی که هر تاجداری در ایوانت هر شب کند تاج بانی
تاج بخشی که بدو سلطنت آرام گرفت خواجه نه فلک از بندگیش نام گرفت
ای درخور تاج بخشی دست خدا وی هستی تو آئینۀ هست خدا
به فیض ابروی سیما درخشی جهان را تازه کرد از تاج بخشی
هرکجا شاه و شهریاری بود تاج بخشی و تاجداری بود
تاج بخشی که گذشتست ز گردون قدمش تنگنایی است جهان پیش سواد حشمش