بینندگی

معنی کلمه بینندگی در لغت نامه دهخدا

بینندگی. [ ن َن ْ دَ / دِ ] ( حامص ) حالت و چگونگی بیننده. نگرندگی. ( ناظم الاطباء ). دید. ابصار. || بصیرت. ( ناظم الاطباء ). عاقبت اندیشی. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه بینندگی در فرهنگ فارسی

۱ - بینایی بیننده بودن . ۲ - وقوف ادراک . ۳ - عاقبت اندیشی .

جملاتی از کاربرد کلمه بینندگی

آنکه چون عصمتش تتق بندد دور بینندگی به پای آرد
جهل و کوریت سر به چاه کشد علم و بینندگی به ماه کشد
زهی بینندگی و پاک بازی ولیکن نیست صدیقی به بازی
ز بس بینندگی چونصبح روشن نبود از وی نهان یکچشم روشن
دیده ای کز سرمه توفیق روشن می شود صرف عیب خویش دیدن می کند بینندگی
اگر چشم دلت بیننده بودی ترا بینندگی زیبنده بودی