بیقور

معنی کلمه بیقور در لغت نامه دهخدا

بیقور. [ ب َ / ب ِ ] ( اِ ) لولو. یک سرودو گوش. بخ. کخ. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به کخ شود.
بیقور. [ ب َ / ب ِ ] ( ع اِ ) اسم جمعِ بَقَر. ( منتهی الارب ). رجوع به بقر شود.
بیقور. ( معرب ، اِ ) چارپای خرد. مشتق از کلمه پیکوس لاتینی. ( النقود العربیة ص 160 ).

جملاتی از کاربرد کلمه بیقور

حاج باقر جان بقر بودی چرا بیقور گشتی گاو بودی خر شدستی مار بودی مور گشتی