معنی کلمه بیدبن در لغت نامه دهخدا
بلبل شیرین زبان بر سروبن راوی شود
زندباف زندخوان بر بیدبن شاعر شود.منوچهری.سندس رومی در نارونان پوشانند
خرمن مینا بر بیدبنان افشانند.منوچهری.مریم دوشیزه باغ ، نخل رطب بیدبن
عیسی یک روزه گل ، مهد طرب گلستان.خاقانی.در بربیدبن نگر لشکر مور صف زده
گرد لوای سام بین موکب جام لشکری.خاقانی.چو بیدبن که تن آور شود به پنجه سال
به پنجروز ببالاش بردود یقطین.سعدی.