بیت احزان

معنی کلمه بیت احزان در لغت نامه دهخدا

بیت احزان. [ ب َ / ب ِ ت ِ اَ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به بیت الاحزان و بیت الحزن شود.

جملاتی از کاربرد کلمه بیت احزان

بجز بیت احزان نخواهیم دید بجز کید اخوان نخواهیم یافت
دوست خواهی ملک دنیا گو مباش یوسف آمد بیت احزان ترک کن
نسیم پیرهن گر روضه سازد بیت احزان را همان خون در دل پیر از غم فرزند خواهد بود
در فراق یار یوسف حسن، می‌دانی که من همچو یعقوبم مقیم بیت احزان عرضه دار
صنما به خاک پایت، که به کنج بیت احزان به ضرورتم نشیند، نه به اختیار بی‌تو
مگر تو یوسف گم گشته ای و من یعقوب که کنج کلبه من بی تو بیت احزان است
هر نفس در کوی عشقت روی یوسف حسن تو صدچو من یعقوب را در بیت احزان آورد
مرو ای یوسف خوبان ز پیش چشم یعقوبان شب قدری کن این شب را چراغ بیت احزان شو
ور همی دعوی کنی گویی که «لی صبر جمیل» پس فغان و گریه اندر بیت احزان شرط نیست
نشاط شب اول حجله در سر رود پیرزن جانب بیت احزان