بی گرو

معنی کلمه بی گرو در لغت نامه دهخدا

بی گرو. [ گ ِ رَ / رُو ] ( اِ مرکب ) ( از: بی + گرو ) بدون وثیقه : بی گرو و گواهی هزار تومان از من بقرض گرفته و حالا دو سال است او سواره است و من پیاده. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به گرو شود.

معنی کلمه بی گرو در فرهنگ فارسی

بدون وثیقه

جملاتی از کاربرد کلمه بی گرو

بی گرو جان دهم و بوسه همی خواهم وام لیک شرطی که یکی بدهی و ده بستانی
بی گرو کار تو کی گیرد نوا جامه و نان بی گرو ندهد ترا