بی کم و کاست

معنی کلمه بی کم و کاست در لغت نامه دهخدا

بی کم و کاست. [ ک َ م ُ ] ( ص مرکب ، ق مرکب ) بی نقصان یعنی کامل و متمم. ( آنندراج ).

معنی کلمه بی کم و کاست در فرهنگ فارسی

بی نقصان یعنی کامل و متمم

جملاتی از کاربرد کلمه بی کم و کاست

در راستی آنکه بی کم و کاست بود سرسبز و سرافراز بهر جاست بود
سر موی ترا دو کون بهاست زانکه هستی دو کون بی کم و کاست
در لعل یار پیداست پیوسته بی کم و کاست اسکندر آنچه میخواست از آب زندگانی
همه ارواح قدسی بی کم و کاست علم ها برکشیده از چپ و راست
این سخن عرضه کرد بی کم و کاست بهر موعود خویشتن برخاست
اگر مجموعه مجموع اسماست بود او ختم مطلق بی کم و کاست
در هند اگر کسی نرنجد از راست گویم طبقات خلق را بی کم و کاست
ماه اگر ماه شب چارده است بی کم و کاست به او می ماند
آنجا چو رسید بی کم و کاست بسیار دوید از چپ و راست
بدانستی امروز بی کم و کاست بزرگی کرا شهریاری که راست