بی نوائی
جملاتی از کاربرد کلمه بی نوائی
مائیم و نوای بی نوائی ما را چو نوا ز بی نوائی است
بنان خشک پیش بی نوائی به دلق ژنده بر پشت گدائی
ما نوا از بی نوائی یافتیم گر نوا جوئی بجو از بینوا
صفای گلستان از بی بقائی نوای بلبلان از بی نوائی
کمر بر بند در خدمت چونی از خویش خالی مشو ز بی برگی بجو برگ و نوای بی نوائی زن
بی نوائی نوای درویش است دُرد دردش دوای درویش است
نه ای نی که پیوسته نالی بمحفل نوا عاشقان را بود بی نوائی
نوای ما نوای بی نوائی است نوائی چون نوای بینوا نیست
بهار جوانی فرو ریزد از هم چو سرمای پیری کند بی نوائی
ای دلبر شوخ بیوفائی تا چند در هجر تو جان به بی نوائی تا چند