بی مشورت

معنی کلمه بی مشورت در لغت نامه دهخدا

بی مشورت. [ م َ وَ رَ ] ( ص مرکب ) ( از: بی + مشورت = مشورة عربی ) بدون شور و کنگاش. بدون مشاوره و همفکری :
هرکه بی مشورت کند تدبیر
غالبش بر هدف نیاید تیر.سعدی.رجوع به مشورت ومشورة شود.

معنی کلمه بی مشورت در فرهنگ فارسی

بدون شور و کنگاش . بدون مشاوره و همفکری .

جملاتی از کاربرد کلمه بی مشورت

ای که بی مشورت کلک تو در قطع امور تیغ را نیست به قدر سر سوزن مدخل
در تفسیر آیه «واَمرهم شُوری بَینهم» و در توضیح حکومت ولایتیه که نائینی آن را به صدر اسلام ارجاع می‌دهد، او معتقد است که این الزام مشورت که در قرآن آمده و در سنت اجرا شده، تعارف نبوده و پیامبر و امام معصوم باید در حکومت مشورت کنند و نظر دیگران را در حاکمیت دخالت دهند تا حکومتشان در صورت و سیرت به استبداد شبیه نشود. در واقع حکومت معصوم هم بی مشورت با مردم استبدادی است.
بی مشورت مباش که سرکردگان راه یک گام بی صلاح توکل نمی زنند