بی محک

معنی کلمه بی محک در لغت نامه دهخدا

بی محک. [ م َ ح َ ] ( ص مرکب ) ( از:بی + محک ) بی سنگ آزمایش. آزمایش ناشده :
زرّ قلب و زرّ نیکو در عیار
بی محک هرگز ندانی زاعتبار.مولوی.رجوع به محک شود.

معنی کلمه بی محک در فرهنگ فارسی

بی سنگ آزمایش . آزمایش نشده .

جملاتی از کاربرد کلمه بی محک

قلب از زر جدا از ایشان شد بی محک قلب و نقد یکسان بد
بی محک ها درین سرای مجاز سره از قلب کی شود ممتاز
زر قلب و زر نیکو در عیار بی محک هرگز ندانی ز اعتبار
شرع بی تقلید می‌پذرفته‌اند بی محک آن نقد را بگرفته‌اند