بکثرت

معنی کلمه بکثرت در لغت نامه دهخدا

بکثرت. [ ب ِ ک َ رَ ] ( ق مرکب ) بطور فراوانی و بسیاری. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به کثرت شود.

معنی کلمه بکثرت در فرهنگ فارسی

بطور فراوانی به بسیاری .
ماخوذ از تازی بور فراوانی و بسیاری

جملاتی از کاربرد کلمه بکثرت

چون آکهیی نبینم از توحیدت سودی نکند بکثرت و تفریدت
بکثرت اتحادی آمد از وصل تفرق وحدتش هم یافت از فصل
سپاهی ز هیبت چو امواج دریا گروهی بکثرت چو اعداد اختر
بکثرت جلوه گر ذات الاحد دید احد کی دیده صاحب رمد دید
ظهور وحدت آمد آن بکثرت ز وحدت فصلها را هست وصلت
گه یار دوست باشی اندر مقام وحدت گه دشمنی بکثرت خونخوار مینمائی
آینه دار آزل آن پرده دار سر حق کو بکثرت خویش را بر تار یکتائی ببست