بچه گانه

معنی کلمه بچه گانه در لغت نامه دهخدا

بچه گانه. [ ب َ چ َ / چ ِ / ب َچ ْ چ َ / چ ِ ن َ / ن ِ ] ( ص مرکب ، ق مرکب ) که بچه را بکار آید. آنچه بچه بدان بازی کند. درخور بچه. بچگانه. || کار احمقانه. آن کار که بدون تعقل انجام پذیرد.

معنی کلمه بچه گانه در فرهنگ فارسی

در خور بچه بچگانه .

جملاتی از کاربرد کلمه بچه گانه

نبوغ ذاتى ، هوش سرشار و فراست قوى سيدجمال وى را از همان دوران كودكى در پى تجزيه وتحليل محتواى داستانها به آفاقى ديگر سوق مى داد از همان ايام كودكى به فكر چاره وعلاج دردها و رنجها مى پرداخت . سيد جمال الدين با اينكه كودك بود بازى هايشبزرگمنشانه مى نمود و در رفتار، گفتار و كردارش آثار بزرگى وكمال هويدا بود. (حيرت افزاتر اينكه بازى هاى بچه گانه اش اكثر، تهيه سفر روم ومصر و هند و افغان و فرنگستان بوده ، زاد راحله خود را بر اسبهاى چوبى بسته ، خود ويكى دو نفر از اطفال را منتخب مى كرده ... با پدر و مادر و همشيره هاى خود وداع مى كردهاست كه بايد به هند و مصر و روم و افغان و... بروم . ايشان به زبان كودكانه با اوهمساز مى شدند و او هم نويدهايى چند از مسافرت خود به پدر و مادرش ‍ شرح مىداد.)(1255)
محدوده فعلی محصولات شامل انواع دوچرخه‌های کوهستان جاده دوچرخه کراس، دوچرخه مسابقات سه‌گانه، دوچرخه‌های الکتریکی به خوبی دوچرخه‌های ترکینگ. دوچرخه‌های مخصوص بانوان، دوچرخه‌های بچه گانه، لباس و لوازم جانبی می‌شود.