بچسب

معنی کلمه بچسب در لغت نامه دهخدا

بچسب. [ ب ِ چ َ ] ( ص مرکب ) خلاف نچسب. که بچسبد. چسبنده. مثل : فلانی آدم بچسبی نیست. ( یادداشت مؤلف ).

معنی کلمه بچسب در فرهنگ فارسی

که بچسبد چسبنده .

جملاتی از کاربرد کلمه بچسب

از مجموعه‌های تلویزیونی که وی در آن نقش داشته‌است می‌توان به امروز رو بچسب و آشنایی با مادر اشاره کرد.
بچسب آخر به دم هوشیاران چه افتی پشت کون باده خواران
بعضى از مفسرين گفته اند: (مراد از اينكه فرمود: (جناحت را از ترس به خودت ضمكن ) اين است كه : هر وقت ، در هنگام مشاهده اژدها شدن عصا، دچار ترس شدى ، دست خودرا بر سينه خود بچسبان ).