بود کردن
معنی کلمه بود کردن در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه بود کردن
دشوار بود کردن و گفتن آسان آسان بسیار و هیچ دشوارم نیست
اینک نسیمی میدهد کز دوست میآرد خبر برخیز کاستقبال او واجب بود کردن به سر
سر نیاز چو آدم به عذر و عجز بنه که چون بلیس تکبر خطا بود کردن
طمع به صحبت شیرین خطا بود کردن به ترک جان گرامی نکرده چون فرهاد
از چشم راست بین همه را، کز کژی بود کردن به مردمان ز تکبر نگاه کج
زمن باطل بود کردن ز خوبان بعد از این میلی نیم لایق به دل داری نیم درخوردِ رعنایی