بوالبشر. [ بُل ْ ب َ ش َ] ( اِخ ) مخفف ابوالبشر. لقب آدم صفی اﷲ : اصل شر است این حشر کزبوالبشر زاد و فساد جز فساد و شر هرگز کی بود کار حشر.ناصرخسرو.بشرح شرع محمد که سیدالبشر است همال تو کس از ابناء بوالبشر نبود.سوزنی.بوالبشر کو علم الاسمابگ است صدهزاران علمش اندر هر رگست.مولوی.چون تعلق یافت نان با بوالبشر نان مرده زنده گشت و باخبر.مولوی.رجوع به ابوالبشر شود.
معنی کلمه بوالبشر در فرهنگ عمید
۱. پدر آدمیان، نخستین بشر. ۲. لقب حضرت آدم.
معنی کلمه بوالبشر در فرهنگ فارسی
۱- ( اسم خاص ) پدر آدمیان نخستین بشر ( لقب حضرت آدم ( ع ) ) : (( بوالبشر که علم الاسمابگ است صد هزاران علمش اندر هررگ است . ) ) ( مثنوی ) ۲ - ( اسم ) مطلق انسان آدمی بشر : (( چون بمردم از حواس بوالبشر حق مرا شد سمع واداراک و بصر . ) ) ( مثنوی ) مخفف ابوالبشر لقب آدم صفی الله
جملاتی از کاربرد کلمه بوالبشر
بوالبشر شد مفخر از چون توا بنی در ابوت جست ابراهیم از جودت ره و رسم فتوت
که از دست قدرت چه روز نخست گل بوالبشر را به تصویر جست
شرب ملک نوشیده ی، زان چشمه بر جوشیده ی پس صدره ی پوشیده ی، از دست دور بوالبشر