بهار عنبر. [ ب َ عَم ْ ب َ ] ( اِ مرکب ) نقاط سپیدی زردی آمیز که بعد از شکستن عنبر اشهب پدید می آید. ( غیاث اللغات ). سفیدی زردی آمیز که از شکستن عنبر اشهب پدید آیدو وقت فروختن عنبر نیز مسموع است. ( آنندراج ). || انتشار بوی عنبر. ( غیاث اللغات ). کنایه از گداختن عنبر و پراکنده شدن بوی آن. ( آنندراج ). عطر عنبر گداخته شده. ( ناظم الاطباء ). || نقطه های سفید که در جوهر عنبر باشد. ( آنندراج ) : بهار عنبر شبها سپیده سحر است خوشا کسی که از این نوبهار بهره وراست.صائب ( ازآنندراج ).
معنی کلمه بهار عنبر در فرهنگ فارسی
نقاط سپیدی زردی آمیز که بعد از شکستن عنبر اشهب پدید میاید .
جملاتی از کاربرد کلمه بهار عنبر
زجوش موج طراوت ترا زلجهٔ حسن بهار عنبر خط بر کناره افتاده است
خوشتر از عنبر خام است بهار عنبر نیست هرگز به دل پیر گران موی سفید
سخن آسوده است از سردی ناز خریداران ندارد چون بهار عنبر سارا خزان معنی
بهار عنبر شبها سفیده سحرست خوشا کسی که ازین نوبهار بهره ورست
صفای موی سفید از سیاه کمتر نیست چه نسبت است به عنبر، بهار عنبر را؟
گرچه ایمن ز خزان است بهار عنبر بشتابید به نظاره شما ای احباب
دودش بهار عنبر دریای رحمت است هر دل که او در آتش شرم گناه سوخت
آفاق را کند به نفش مشکبار صبح باشد بهار عنبر شبهای تار صبح
می شبانه به کیفیت صبوحی نیست چه نسبت است به عنبر، بهار عنبر را؟
مسنج با دل شب فیض صبح انور را چه نسبت است به عنبر، بهار عنبر را؟