به گزینی

معنی کلمه به گزینی در لغت نامه دهخدا

به گزینی. [ ب ِه ْ گ ُ ] ( حامص مرکب ) گل چینی. ( یادداشت بخط مؤلف ). || طریقه ای از فلسفه و طب و سیاست که می کوشد از طریقه های مختلف قدما و معاصرین قسمتهایی را که بحقیقت نزدیکتر میشمارد گرد کرده و از مجموعه ، طریقه مستقلی ایجاد کند. ( یادداشت بخط مؤلف ).

معنی کلمه به گزینی در فرهنگ فارسی

گل چینی ٠ یا طریق. از فلسفه و طب و سیاست که می کوشد از طریقه های مختلف قدما و معاصرین قسمت هایی را که بحقیقت نزدیکتر میشمارد گرد کرده و از مجموعه طریق. مستقلی ایجاد کند ٠

جملاتی از کاربرد کلمه به گزینی

من زین جهان گزیدم کنجی به نامراد تا در جهان بر آمد نامم به به گزینی
به گزینی مکن که آدم را بیشتر از وجود ظلمت وضو