بناگر

معنی کلمه بناگر در لغت نامه دهخدا

بناگر. [ ب ِ گ َ ] ( ص مرکب ) معمار. ( آنندراج ). بناکر. کارگر.معمار. ( ناظم الاطباء ). بنّاء. ( زمخشری ) :
در عالم دوم که بود کارگاهشان
ویران کنندگان بنا و بناگرند.ناصرخسرو.چگونه نهادش بناگربنا
چه بانگ آمد از ساز اول غنا.نظامی.

معنی کلمه بناگر در فرهنگ عمید

۱. معمار، بنا.
۲. کارگر ساختمانی.

معنی کلمه بناگر در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - بنا . ۲ - معمار. ۳ - کارگر.

جملاتی از کاربرد کلمه بناگر

سراج‌الدین بناگر فرزند مرحوم اسماعیل (زاده ۲۲ تیر ۱۳۳۶ در سنندج) از نویسندگان و شاعران معاصر ایرانی است.
از کتاب‌های بناگر به زبان فارسی می‌توان به مجموعه سه جلدی خرس، زنی با چمدان آبی و صخره، که منتخبی است از داستان‌های او در سال‌های مابین ۱۳۶۵ تا ۱۳۸۰، شامل پنجاه داستان کوتاه و مجموعه چهار جلدی مغازه سمساری،گل میخ،شندره پندره‌ها و کلاس نیمه آبان که هشتاد و هفت داستان کوتاه نوشته شده در دهه هشتاد را در برمیگیرد، اشاره کرد.
یکی از اقدامات تأثیرگذار و مهم سراج الدین بناگر تشکیل کارگاه‌های داستان و پرورش نسل تازه‌ای از نویسندگان در شهر سنندج است. وی جلسات هفتگی داستان‌خوانی و نقد داستان را از سال ۱۳۷۴ تا به امروز به مدت بیست ویک سال به صورت مستمر برگزار کرده‌است. او همچنین از سال ۱۳۶۸ به‌طور متناوب در سینما جوان سنندج اقدام به تدریس در رشتهٔ فیلم نامه‌نویسی و گزارش‌نویسی کرده‌است.