بلگه

معنی کلمه بلگه در لغت نامه دهخدا

بلگه. [ ب َ گ َ / گ ِ ] ( اِ ) برگه. زردآلو و هلوی دو نیم شده و هسته در آورده و خشک کرده شده. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به برگه شود.

جملاتی از کاربرد کلمه بلگه

تپه بویوک مربوط به سده‌های اولیه دوران‌های تاریخی پس از اسلام است و در شهرستان خدابنده، بخش مرکزی، روستای بلگه شیر واقع شده و این اثر در تاریخ ۱۰ خرداد ۱۳۸۲ با شمارهٔ ثبت ۸۹۲۱ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
برای اساتید این کلاس هم به سراغ برخی دستفروش‌های مترو، میوه فروش‌های خیابانی، شاگردان سوپرمارکت‌ها و پیک‌های موتوری می‌رفتم." البته این موضوع مورد اعتراض پزشکان قرار گرفت چرا که موضوع آشنایی کار کردن با دستگاه کارتخوان نبود بلگه فراهم نبودن زیرساخت‌ها و زمان اندک درنظر گرفته شده برای الزام بود و موضوع درخواست آموزش درخصوص آموزش قوانین مالیاتی و چگونگی واردکردن اطلاعات از جمله درآمدها و هزینه‌ها در سیستم بود. منظور از آموزش ، آموزش روند ثبت کارتخوانهای مطبهای پزشکان در سایت اداره کل امور مالیاتی وزارت اقتصاد و دارایی بوده که روندی زمانبر و مستلزم آموزش به قشر عظیم‌و پرتعداد پزشکان‌مطب دار بود و نه آموزش کار با کارتخوان!
بلگه شیر، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان خدابنده در استان زنجان ایران است.
از چنگ خران باز خرم زانکه درین شهر شاعر به جوی کس نخرد بلگه بکاهی