بلگن

معنی کلمه بلگن در لغت نامه دهخدا

بلگن. [ ب َ گ َ ] ( اِ ) سر دیوار. ( آنندراج )( شرفنامه منیری ). بلکن. رجوع به بلکن شود. || منجنیق. ( آنندراج ). بلکن. رجوع به بلکن شود.

جملاتی از کاربرد کلمه بلگن

که مهر گردون نتوان نهفت در بگلیم که آب دریا نتوان کشید در بلگن
تو ای جم جبروتی بساط عالم پاک چو مور از چه درین خاک مانده ئی بلگن
موری که در افتد بلگن چاره ندارد من موریم افتاده، تو هستی لگن من