بلوع. [ ب َ ] ( ص ، اِ ) بسیاربلعنده. || شراب. || اسم است دارویی را که بلعیده شود. ( از ذیل اقرب الموارد ). || قدر بلوع ؛ دیگی فراخ شکم. ( منتهی الارب ). دیگ وسیع که هرچه درآن ریزند فروخورد. ( از ذیل اقرب الموارد از تاج ).
جملاتی از کاربرد کلمه بلوع
ادراری ـ تناسلی: بلوع زودرس (رشد بیضهها، رشد آلت تناسلی، رشد موهای ناحیه زهار و زیر بغل، تغییر صدا، رشد موهای بدن)، تحریک بیش از حد (بزرگی تخمدانها)، پارگی کیستهای تخمدان (بعد از مصرف گونادوتروپینها).