بلب رسیده
معنی کلمه بلب رسیده در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه بلب رسیده
جانهای بلب رسیده داند در کشور حسن بوسه چند است
چه باکش از ستمت جان بلب رسیده هجر جفای تیغ بشمع سحر چه خواهد کرد
بر بستر هجر یار آنم کز درد بلب رسیده جانم
ای دل بسینه میطپی این اضطراب چیست جانت بلب رسیده دگر این شتاب چیست
دردا! که باز ما را دردی عجب رسیده هم دل ز دست رفته، هم جان بلب رسیده
از تو، دل غم کشیده دارد گله ها وین جان بلب رسیده، دارد گله ها
ساغر ز شوق لعلت جانش بلب رسیده وز شرم آبرویت آتش نقاب بسته
یا دل که بجان رسیده گیرم ز تو باز یا جان بلب رسیده سویت فکنم
وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ ای جوانمرد! قدر تریاق مار گزیده داند، قدر آتش سوزان پروانه داند، قدر پیراهن یوسف، یعقوب غمگین داند، او که مغرور سلامت خویش است اگر او را تریاق دهی قدر آن چه داند؟ جان بلب رسیدهای باید تا قدر و خطر تریاق بداند، درویشی دل شکستهای غم خوردهای اندوه کشیدهای باید تا قدر این نواخت و عزّ این خطاب بداند که الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ.
تا لب من رسد بپا بوست سوخت جان بلب رسیده من