بشتاسف. [ ب ُ ] ( اِخ ) بشتاسب. گشتاسب. رجوع به گشتاسب و مزدیسنا و ادب پارسی و قفطی ص 18 س 13 شود. بشتاسف. [ ب ُ ] ( اِخ ) ( آتش... ) و اما آتش بشتاسف چنین گویند که آن آتش آتشی است که به نیمور بناحیت انار بوده است. ( تاریخ قم ص 90 ). و آتشکده آن و آتش در آن «نیمور» بشتاسف ملک نصب کرده است. ( تاریخ قم ص 74 ).
معنی کلمه بشتاسف در فرهنگ فارسی
و اما آتش بشتاسف چنین گویند که آن آتش آتشی است که به نیمور بناحیت انار بوده است ٠ و آتشکد. آن و آتش در آن ( نمیور ) ) بشتاسف ملک نصب کرده است ٠
جملاتی از کاربرد کلمه بشتاسف
نام این ناحیه در: «تاریخ نیشابور» حاکم، به صورت بشفروش؛ در «احسنالتقاسیم» مقدسی، بشتفروش؛ و در «معجمالبلدان» یاقوت حموی، بُشْتَنْفُروش و بشتفروش آمده است. یاقوت حموی، به نقل از بیهقی، بشتاسف (= گشتاسب) را بانی این ربع، دانسته است. برخی از ایرانشناسان، نام این منطقه را با پشته گشتاسبان و ریوند که جایگاه آذربرزین مهر بوده است، مرتبط دانستهاند. در قرون اخیر آن را پیشفروش تلفظ میکردهاند و قریهای به این نام، هنوز در آنجا باقی است. در کتاب «آثار باستانی خراسان» دربارهٔ این آبادی آمده است: قسمتی از آن هماکنون از اوقاف آستان قدس رضوی است و در مغرب آبادی قدمگاه است.
نام این ناحیه در: «تاریخ نیشابور» حاکم، به صورت بشفروش؛ در «احسنالتقاسیم» مقدسی، بشتفروش؛ و در «معجمالبلدان» یاقوت حموی، بُشْتَنْفُروش و بشتفروش آمدهاست. یاقوت حموی، به نقل از بیهقی، بشتاسف (= گشتاسب) را بانی این ربع، دانستهاست. برخی از ایرانشناسان، نام این منطقه را با پشته گشتاسبان و ریوند که جایگاه آذربرزین مهر بودهاست، مرتبط دانستهاند. در قرون اخیر آن را پیشفروش تلفظ میکردهاند و قریهای به این نام، هنوز در آنجا باقی است. در کتاب «آثار باستانی خراسان» دربارهٔ این آبادی آمدهاست: قسمتی از آن هماکنون از اوقاف آستان قدس رضوی است و در مغرب آبادی قدمگاه است.