بسطاق

بسطاق

معنی کلمه بسطاق در لغت نامه دهخدا

بسطاق. [ ب َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان سرایان بخش حومه شهرستان فردوس. دارای 398 تن سکنه. آب از قنات ، محصول آنجا غلات ، زعفران ، پنبه ، میوه ، ابریشم ، در سال 1326 هَ. ش. در این ده زلزله ای رخ داد و قسمتی از آن را ویران ساخت. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

معنی کلمه بسطاق در دانشنامه عمومی

بسطاق روستایی در دهستان سه قلعه بخش سه قلعه شهرستان سرایان استان خراسان جنوبی ایران است. براساس لغت نامه دهخدا، بسطاق دهی است از دهستان سرایان بخش حومه شهرستان فردوس، دارای ۳۹۸ تن سکنه، محصولاتش غلات، زعفران، میوه، پنبه و ابریشم است در سال ۱۳۲۶ در این ده زلزله ای رخ داد و قسمتی از آن ویران شد.
• آب انبار بی بی حسین خان
• خانه کلانتر
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۰ جمعیت این روستا ۷۹۰ نفر ( در ۲۲۸ خانوار ) بوده است.
بسطاق در فاصله ۱۳ کیلومتری سرایان قرار دارد و مردمش به گویش تونی صحبت می کنند.

جملاتی از کاربرد کلمه بسطاق

خانه کلانتر در داخل بافت تاریخی روستای بسطاق به سبک چهار صفه دارای ویژگی‌های معماری ایرانی منطبق بر شرایط ویژه اقلیمی منطقه است و شامل سردر ورودی، دالان، حیاط، ایوان‌ها، مطبخ، اطاق‌های متعدد و انبار است.
خانه کلانتری بسطاق یک خانه تاریخی است که در روستای بسطاق از توابع شهرستان سرایان قرار دارد، این خانه توسط حاج یوسف خان کلانتری معروف به حاجی خان احداث گردیده است،